معنی الیاف مصنوعی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

مصنوعی

مصنوعی. [م َ](ص نسبی) صنعتی. عملی. محصول صنعت. آفریده ٔ دست و فکر بشر. مقابل طبیعی و خلقی. || ساختگی.(ناظم الاطباء): دندان مصنوعی، یخ مصنوعی، ابریشم مصنوعی.


الیاف

الیاف. [اَل ْ] (ع اِ) ج ِ لیف. (دزی ج 2 ذیل لیف). در فرهنگهای معتبر عربی، لیف اسم جنس و واحد آن لیفه آمده و جمع آن نیز ذکر نشده است. صاحب اقرب الموارد گوید: لیف پوست درخت خرما و مانند آن از قبیل مقل و نارگیل است یا خاص به درخت خرماست، و بهترین آن لیف نارگیل و پس از آن نخل حجازی و بدترین آن مقل است، واحد آن لیفه - انتهی.رجوع به لیف در این لغت نامه و دزی ج 2 ذیل لیف شود. || در استعمال فارسی زبانان بمعنی رشته ها ونخها و رشته هایی از پوست یا ساقه ٔ گیاهان است. || رگهای بدن انسان یا حیوان. (فرهنگ نظام).

فرهنگ معین

الیاف

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ لیف، تارها و رشته هایی که از گیاهان به دست می آید.

فرهنگ عمید

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

الیاف

رشته ها

فارسی به آلمانی

الیاف

Garn (n)

معادل ابجد

الیاف مصنوعی

388

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری